دوستان عزیز, ادرسهای ای پی نشون میده که چند نفری هستن که اینجارو میخونن, لطفا برام کامنت بذارید که رمز پست بعدی رو بهتون بدم, یه راهنمایی ازتون میخوام که خیلی برام مهمه, یا اگه کسی رو میشناسید که میتونه کمکم کنه ادرس اینجارو بهش بدید. مرسی. کامنتهای این پست و پست خصوصی رو تایید نمیکنم و برای خودم می مونه.
روزهای عجیبی رو میگذرونم
بی نهایت آرومم
مادرشوهرم راضی نشد بی مراسم بریم خونه ی خودمون
گفت درسته که تا حالا هم شما رسما مزدوج بودید و با هم زندگی میکردید اما حالا که دارید مستقل میشید باید براتون جشن بگیریم و شادی کنیم و با شادی و احترام ببریمتون خونتون
مراسم مختصری با نزدیکان و بزرگان و تعدادی از دوستان برگزار شد
به قدری خوش گذشت که از دیدن عکس و فیلمام سیر نمیشم
آتلیه خیلی زود عکس و فیلمم رو تحویل داد
خیلی از همه چیز راضی بودم
آرایشگاهم عالی آرایشم کزد
همه چیز خیلی خوب و طبق روند دلخواه پیش رفت
به قدری عروس شدن حس خوبی داشت که همش لباس عروسمو از کمد در میارم و نگاهش میکنم و میخندم
تا روز عروسی همیشه میگفتم از عروسی بدم میاد
به همه میگفتم عروسی نگیرید خیلی بیخوده
اما از اونروز به همه میگم حتی شده ساده ی ساده و کوچیک و مختصر ولی بیگیرید
البته من کلا با عروسی ساده موافقم تحت هر شرایطی
ولی مراسم خودم اونقدرها هم که میخواستم ساده نشد
یعنی مادرشوهرم و پدرشوهرم زیر بار نرفتن
گفتن برای دو تا پسر قبلی عروسی های مجلل گرفتیم، برای شما هم باید بگیریم
با اصرار من از خیلی چیزها صرف نظر کردن
اما بارم میشد که ساده تر بشه
اما باز هم خوب بود و اسراف و هزینه اضافه نشد
شب بی نطیری بود
هر دو تامون بی نهایت خوشحال بودیم
البته ما مراسم عقد هم داشتیم اما لباس عروس اصلا قابل مقایسه با لباس عقد نبود
یه حس خاصی داشت پوشیدنش
خلاصه که خوش گذشت و ما رسما مستقل شدیم
خونمون رو خیلی دوست دارم
پدرم و پدر شوهرم هر دو سنگ تموم گذاشتن
دستشون درد نکنه و امیدوارم سایشون همیشه برقرار باشه
خونمون به مادرشوهرم اینا نزدیکه اما از مامانم دورم
اما خیلی دوست دارم خونمون رو
خیلی آروم و دوست داشتنیه
انشالله بتونیم خونه بخریم یه روز
خلاصه این که قعلا هنوز روال زندگیم دستم نیست
کم کم مینویسم از روزهام
دوست دارم این لحظه های خوب رو ثبت کنم
دوست دارم روز عروسیم رو با جزئیات ثبت کنم
اما بیشتر ترجیح میدم فعلا از این آرامش و سکوت لذت ببرم تا کم کم واسم عادی بشه و برگزدم به زندگی...
:)
کلی نوشتم ولی پرید
برمیگردم و مینویسم دوباره
فعلا بگم که این اولین پستمه از اولین منزل کاملا مشترک و مستقل ما :)
بر میگردم با جزئیات شیرین شروع زندگی مستقلمون...
تا آخر بهمن ماه نیستم
به اینترنت دسترسی دائم ندارم فعلا
هر کسی گذرش به اینجا افتاد لطفا دعا کنه با خبرهای خوش و تحولات و تغییرات برگردم
مرسی