شماره ها از دستم در رفته :دی

خب عروس دایی جان هم به سلامتی برگزار شد. خیلی عالی بود و خوش گذشت. عروس مثل عروسک شده بود. عروسی خوب و صمیمی و دل نشینی بود. خدا رو شکر. خوشبخت بشن الهی.


پنج شنبه ی قبل هم مهمون داشتم راستی. خانواده ی همسر. مادرشوهرم یه ظرف بزرگ الویه درست کرده و آورده بود با نون و مخلفات و کلی هم میوه و سبزیجات و این جور چیزا برامون آورد، پدر شوهرم هم اومد با حامد کولرمون رو راه اندازی کردن، دست همشون درد نکنه. من هم یه قیمه ی  خیلی خوب پختم با لازانیا برای برادرشوهر کوچیکه که قیمه زیاد دوست نداره، با سالاد شیرازی و ماست و نعناع و دوغ. به به :) خیلی خوشمزه بود همه چی، هم الویه هم قیمه. قیمه حسابی جا افتاده بود و همه میگفتن مثل قیمه نذری شده. کلا قیمه های من معروفه به این قضیه :دی اما لازانیا خیلی عادی شده بود چون قارچ و مخلفات نداشتم و با حداقل امکانات پختمش. خوشمزه بود ولی خوشمزه ی معمولی :-)



راستی یه خبر، یه پیشرفت کوچولو کردیم، پراید 86مون رو فروختیم و پژو 405 جی ال ایکس 85 خریدیم. خیلی تر و تمیزه، سندش دست اول بود و خیلی هم کم کارکرد واقعی به شرط دیاگ، آشنا بود و میدونستیم که طرف همیشه در ماموریته و خیلی کم از ماشینش استفاده می کنه. خیلی ماشین سالم و سرحالیه. درسته مجبور شدیم بیشتر از 7 میلیون بذاریم روی پولمون اما ارزش داشت. :)

نظرات 2 + ارسال نظر
زیتون یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت 16:18

مبارکه عزیزم
همین پیشرفتای کوچولوئه که انگیزه میده و آدمو هل میده جلو :)

مرسی دوست مهربونم. آره واسه ما که اول راهیم تغییر خوبی بود برای انگیزه ی بیشتر :)

زیتون یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت 16:17

خداروشکر که خوش گذشته بهت.
تا اونجا که یادمه خیلی از شلوغی عروسی و اینا خوشت نمی اومد.
البته که عروسی دایی جان فرق داره

اون واسه قبل عروسی خودم بود. تا قبل عروسی خودم از عروسی متنفر بودم. اصلا عروسیارو به زور تحمل میکردم. اما اینقدر عروسی خودم بهم خوش گذشت که نظرم یکم عوض شد. البته بازم زیاد عروسی رفتن رو دوست ندارم ولی چون میدونم چقدر روز قشنگیه واسه عروس و داماد سعی میکنم بهشون انرژی بدم هر طور که بلدم :)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد