14

- چند شبه ساعت دوازده-یک شب خوابم میبره ولی ساعت 5 وقتی هوا داره آروم آروم روشن میشه بیدار میشم و دیگه خوابم نمیبره.  پا میشم به کارام میرسم. خدا کنه این روند ادامه پیدا کنه ولی 5 خیلیییی زوده بتونم تا 7-8 بخوابم :( بدنم نسبت به خواب شبانه مقاومت نشون میده نمیدونم چرا :(


- چند روزه هوا بی نظیره. یکشنبه کلی بارون اومد. صبحش که دانشگاه بودم و اینقدر هوا خوب بود تصمیم گرفتم با تاکسی برم و هم قدم بزنم هم هوا رو آلوده نکرده باشم. خیلی چسبید. شبش هم ساعت 10 با حامد رفتیم پیاده روی. کلی قدم زدیم و حرف زدیم و به یاد پاییز پنج سال پیش و روزهای آشناییمون افتادیم. آخراش هم نشستیم تووی پارک یه کم استراحت کنیم که دختر خالم و شوهرش رو دیدیم و اونا هم بهمون ملحق شدن. روز قوق العاده ای بود. خدایا شکرت برای این هوا.


- توو یه آفِ خوب چند تا لوازم آرایش خریدم. خوشحالم :)


- شنبه ارائه کلاسی دارم و هنوز هیچ کار نکردم :-s

نظرات 1 + ارسال نظر
زیتون سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 18:56

- من نگرانم که دیرخوابیدنات و زود بیدار شدنات بعدا اذیت کنه :(

- هرروزت خوب و خوش باشه :***

- مبارکهههههه خوشگل من :***

- وقت داری که هنوز o-0

قالبت با اینکه تیره س اما بخاطر بارونش خشششنگه :)
درباره آلزایمر و اینا ، از اونجایی که من الان به شدت دغدغه دارم و استرس و ذهنم واقعا مخشوش و مخدوش و مشغوله ، شبیه موردی که نوشتی کار هر دقیقه مه :(
واسه همینم همه کارامو از ریز و درشت تو موبایل با زنگ تنظیم میکنم که یاداوری کنه و گرنه کلاهم پس معرکه است :"(
نمیدونم واقعا پیگیری میخواد یا نه. اما یه مشورت ضرری نداره :****
بعد درباره طوفان و اینا ، حرف خعلی زیاده اما چکیده ش همونه که میل کردم قبلا و همون خصوصی چندوقت قیل اینجا.
اما فرصت بشه حتما کامل ترشو مینویسم برات:***

آرش
نگران خودت باش :پی :دی

- خودم هم نگرانم. راستش دیگه دیر خوابیدن نیست. تبدیل شده به اصلا نخوابیدن :(((

- مرسی عزیز دلم. هر روز تو هم :-***

- مرسییی دوستم. بعدش رفتم چند تا دیگه هم خریدم. خیلی چسبید :دی

- سنگین بود و خیلی وقت میبرد. به خیر گذشت ولی

- باید عوضش کنم قالبو دیگه. بارون هم عادی شد اینقدر بارید :(

-منم دقیقا همینطورم. همیشه یه to do list دارم که اگه ببینیش خندت میگیره. مثلا حتی اینکه یادم باشه ایمیلمو چک کنم یا خیلی چیزای خنده دار کوچیک و روتین. تازگیها هم اینجور شدم. در واقع بعد ار قضیه ی نی نی مشکلات جسمی و روحی سرازیر شدن سمتم. قبلش اصلا از این مشکلات نداشتم. باید حتما برم پیش یه دکتر. به خصوص که درس و کار هم به شدت وقت و انرژی و ذهنم رو درگیر می کنه.
باشه عزیزم. همونطور که گقتم کلا یادم رفته بود که نوشتی. ایمیل رو یادم بودا. پارت دومش که اینجا نوشتی رو یادم رفته بود. امیدوارم که اوضاع به سامان باشه :-***

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد