1

ساعت سه نیمه شب است

دراز کشیده ام روی تخت و نگاهش میکنم

پشت میزش نشسته و مشغول کارهای خودش است
متوجه نگاهم نمیشود
چقدر دوست دارم این آدم را
وقتی آرام است
دنیایم به اندازه ی کودکیها زیباست...


نظرات 1 + ارسال نظر
زیتون شنبه 13 مهر 1392 ساعت 17:15

وقتی آرام نیس چطور؟
خبیث شدم!

از من به تو نصیحت: اگه تا خود صبحم بیدار بودش تو از خوابت نزن. واسه اینکه به مرور کسل میشی

وقتی آرام نیست دوست دارم بیارمش پیش تو تا گوششو بِبُری دیگه
والا راستشو بخوای این برنامه ی شب بیداریِ منه که غالب شده به زندگیِ این بنده خدا. وگرنه قبل ازدواج بیشتر وقتا شب سر وقت میخوابید و صبح سر وقت بیدار میشد. ولی من از سال کنکور تا الان زندگی جغدانه ای پیدا کردم. شبا تا صبح بیدارم و کار میکنم و درس میخونم و غذا میپزم حتی، هوا که روشن میشه من تازه میگیرم میخوابم تا یازده دوازده. البته خودشم تا یه حدی اینجوری بودا ولی نه اینکه هر شب اینطور باشه، الان دیگه اونم مثل من شده نمیخوابه. حتی منم که میخوابم نمیخوابه
کسل که نمیشم چون عادت شده ولی روزایی که میخوام برم دانشگاه یا جای دیگه خیلی سخت میشه. اصلا کارمندی رو بخاطر همین قضیه رها کردم. البته دلایل دیگه هم داشت ولی یکیش همین بود. خیلی سعی دارم تغییر بدم این روند رو ولی نمیدونی چه لذتی داره توو آرامش شب نخوابیدن

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد